بهشت زهرا، توچال یا باتلاق؟

ساخت وبلاگ
بسم اللّه الرحمن الرحیم 
دیروز ما به جای اینکه بریم راهپیمایی :دی رفتیم بهشت زهرا سرخاک مادربزرگم :( بعد قرار بود خیرات پخش کنیم :) یه دیس حلوا و یه دیس خرما... وقتی رسیدیم قطعه 14 عمه جان دیس حلوا رو برداشت من دیس خرما رو راه افتادیم سمت قبرمادربزرگم که البته فقط قبر اوشون نیست یه جورایی برای خودش مقبره خانوادگیه :)) اینجا اول قبر عموی خدا بیامرزم بود بعد چون مادربزرگ پدربزرگم دوست داشتن پیش عموم دفن بشن و همیشه دعوا داشتن کی اول بمیره تا بره طبقه دوم قبر عموی من وقتی پدر بزرگم فوت شد پدرم داد قبرش رو سه طبقه کردن که کلا همه باهم باشن بهش میگم اون قبر بغلیا رو هم میخریدی همه باهم باشیم :)) داشتم میگفتم وقتی رسیدیم سر خاک مادربزرگم عمه ام یهو زد زیر گریه :( دیدم ااا الان سینی حلوا رو میندازه کلی زحمت من و مصی از بین میره :| دیس رو ازش گرفتم و با وجود اینکه هر دو تا دستم پر بود بغلش کردم بهش میگم گریه نکن عمه، مامانی و بابایی اذیت میشن میگه نمیتونم بعد دیدم ااا دارم گرم میشم (خیلی سرد بود خدایی من با وجود پالتو یخ زدم :|) یهو گفتم باشه گریه کن دارم گرم میشم :)) یهو خندید گفت خدا بگم چکارت نکنه بچه :)) شوتم کردن برم سراغ پخش خیرات :| حالا نمیدونم قطعه 14 کسی نبود یا کلا همه رفته بودن حرم امام و راهپیمایی :| نزدیک به 2 ساعت و چهل دقیقه طول کشید تا خیرات رو پخش کنم :| بعدم نمیدونم ما رفته بودیم بهشت زهرا؟ رفته بودیم توچال؟ یا اصلا یه جای باتلاقی وسط جنگل؟ چرا انقد بهشت زهرا پستی بلندی داره و گلیه؟ :||| واقعا چرا؟ :( یعنی جا داشت سجده شکر به جا بیارم که نخوردم زمین وسط بهشت زهرا :دی واقعا مصیبتی داشتم هی چادرم سر میخورد دو تا دستامم پر زمینم گلی و لیز و پر بالا پایین مردمم ناز داشتن بر نمیداشتن خیرات :| اشکم داشت در می اومد اصلا :|
من نمیتونم زیاد عزادار باشم افسرده میشم خیلی وقته دیگه یه دست مشکی نمیپوشم ولی عمه و بابام میخوان تا هفته دیگه که میخوایم مراسم 40 مادربزرگ و سال پدربزرگم رو بگیریم مشکی بپوشن :| هی میگم بابا نپوشین میگن نه نمیشه بی احترامیه :| تو فرق داری :|||
از نظر عمه ام انقد فرق دارم که میتونم چون اوشون میخوان تنها نرن پاریس بنده مجازم تقیه کنم کلا بی حجاب باشم اونجا :| نمیدونم کدوم پدر آمرزیده ای یه تعریف عجیبی از تقیه ارائه داده بهش :)) الهی که به زمین گرم بخوره مثلا همون سواحل جنوب فرانسه :)) باعث شد من کلی بخندم امروز :)) 
بعدم جالبه همون قدر که غربی ها فکر میکنن ما وحشی هستیم، ظاهرا یکسری از مردم ما فکر میکنن اونا وحشین و اگه کسی با حجاب باشه اذیتش میکنن در صورتی که واقعا اینجوری نیست! دیدم که میگم :) فقط در یکسری جاهای خاص اجازه نداری چیزی که نماد دین باشه همراه داشته باشی شامل حجابم نیست فقط همون مسیحیش هم اگه گردنبند صلیب به گردنش باشه و معلوم باشه بهش میگن اجازه نداری با این وارد این مکان شی و واقعا تبعیضی نیست که بگیم دردشون فقط حجابه یا اسلام هست کلا دردشون دین و نمایش دینه! 
التماس دعای فرج
در پناه حق باشید 
یا مهدی
یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 18:33