یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/

متن مرتبط با «مار از پونه من از» در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ نوشته شده است

پرروتر از من فقط منم

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  این میشه سری دومی که ما مهمون داریم و مهمون هم دوست منه :)) و من تو تصمیمم جدیم و میخوام برم دورهمی وبلاگی :))  البته اون سری از شهرستان مهمون داشتیم این سری آرمینه است :)) اونم چون خونه شون مورد حمله واقع شده و نمیشه توش درس, ...ادامه مطلب

  • 15 ساعت گذشته بر من چه گذشت :دی

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  الان که دارم پست میدم تازه از تعلیم رانندگی اومدم :) خدا بگم چکارش نکنه :)) اول گفت بیا دور دو فرمونه یادت بدم ^__^ گفتم باشد :) یکی دو بار تمرین کردم گفت خب بیا یه دوری همین اطراف بزنیم ^__^ قرار بود همین جاها باشیم ها :| سر از صیاد در آوردیم :| بعد هی گفت برو این ور برو ا, ...ادامه مطلب

  • سازت را با بهار کوک کن

  • یَا مَنْ یُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَ النَّهَار بهار داره میاد خیلی ها خوشحالن از تغییر فصل و نو شدن سال و دید و بازدید و مسافرت رفتن و... یه عده ام مثل من کنج خونه با چشمای اشکی و بینی قرمز شده و یه دستمال نشستن و هی فین میکنن :| حساسیت فصلی اجازه نداده من اون طوری که باید شاد شم از اومدن بهار! اما با ا, ...ادامه مطلب

  • یک عدد خبیث هستم 22 ساله از تهران :|

  • بسم الله الرحمن الرحیمدیشب چون بابام زود اومد گفتم پایه ای فیلم ترسناک ببینیم؟ ^__^ بفرمود بلـــه :) فیلمش که فقط به درد این میخورد آدم از فحشایی که خیلی وقته استفاده نکرده استفاده کنه :)) ولی تا تهش دیدیم و بخاطر روحیه ی طنز خودمون کلی خندیدیم ولی واقعا بی سروته و مسخره و لوس بود :| الانم حسش نیست برم اسمش رو ببینم و بگم نبینید :دیصبح چون شب یکم دیر خوابیده بودم خسته بودم هنوز ولـــی لعنت به روح صدام بیاد کلاس داشتم 8 صبح امتحانم داشتم تازه :| خلاصه ریلکسانه رفتم سرکلاس :دی و با تاخیر رسیدم دیدم دارن تمرین حل میکنن :دی چون درس رو نبودم و خب فکر میکردم معلم گرامی یادشه امتحان داریم گفتم میشه بعد حل تمرینا اول رفع اشکال کنیم بعد امتحان بگیرین؟دیدم تا دهن باز کردم کل کلاس شروغ کردن بال بال زدنـــا :)) خوابالو بودم نفهمیدم میگن نگو :)) امـــا معلم گرامی گفت نمیگیره :)) همگی نفس عمیقی کشیدیم تا اینکه تمرینا تموم شد به نفر جلویی گفت دفترت رو بده ببینم یهو وحشی گفت برگه ها رو میز :| میخواستم از جام بلند شم بگم من که خوندم ولی خاک تو سر بی ثباتت :))خلاصه امتحان گرفت و من که خب مشکلی نداشتم تن, ...ادامه مطلب

  • من بزرگش کردم نه اون من رو :))

  • یا خَیْرَ النّاصِرینَ دیروز مجبور بودم باز برم همون جایی که اعصابم رو بهم ریخته بودن :) این بار تصمیم گرفتم نشنوم و نبینم حرفا و رفتارهای احمقانه ی افراد اون محل رو کلا راااحت باشم :) خیلی هم خوش گذشت بهم کلی خندیدیم ^__^ بعدش بابام که اومد دنبالم قرار بود بریم دکتر البته دکتر مهمی نبود برای همینم بابام گفت باشه هفته دیگه میریم الان میخوام برسونمت خونه :) گفتم باشه و خیلی خفن طور داشت میرفت که دیدیم ااا دارن چای میدن ترک باشی چای ببینی توقف نکنی از عجایبه :)) خدا قبول کنه ازشون بعد اون بابام برای اینکه نسوزم آروم رانندگی کرد تا خونه پیاده که شدم دیدم همچین گاز داد که معنیش فقط یه چیزه میخواد بره حال یکی رو بگیره رفتم تو خونه تا عمه رو دیدم میگم دعا کن بخیر بگذره بابا رفت حال گیری از سه حالتم خارج نیست یا امیرحسین یا شهرام یا داداش مهدی ^__^ باور نکرد هر چی گفتم مدل گاز دادنش بعد پیاده کردن من معنی حالگیری میداد :)) تا اینکه بابام با یه لبخند خاصی برگشت خونه گفتم ایول خوب حالشو گرفتیااا :))  عمه ام گفت این میگه رفته بودی حال یکی رو بگیری :| گفت راست میگه رفته بودم حال امیرحسین رو بگیرم , ...ادامه مطلب

  • هر چیزی تخصص لازم داره!

  • یَا سَامِع وقتی بچه بودم یکی ازم پرسید خدای تو چه شکلیه؟ سریع جواب دادم شکل بابامه! برای یه بچه شاید حرف عجیبی نباشه و بگن بخاطر اینکه باباش رو قدرتمندترین آدم دنیا میدونه خداش هم شبیه باباشه ^_^ اما الانم که بزرگ شدم میگم خدا شبیه یک پدر معقوله و خب معقول تر از بابام ندیدم پس خدا برای من شبیه بابامه!  البته خیلی مهربون تر، خیلی به فکرتر، خیلی باحال تر و عشق تر و شیطون تر و بامزه تر! (درباره اینا توضیح میدم در ادامه) و البته گاهی خیلی سخت گیرتر و پیچیده تر و غیر قابل فهم و درک تر!  من هر وقت زندگی بهم خیلی فشار میاره برای دلداری خودم اینجوری فکر میکنم که خب مگه نمیگم خدا شبیه بابامه؟ پس لابد مثل بابام حواسش نیست به اینکه داره منو تو بغلش میچلونه :)) بچه بودم واقعا بابام گاهی خیلی سفت بغلم میکرد قشنگ آب لمبو شده می اومدم بیرون ^__^ حالا که بزرگ شدم خدا این کار رو میکنه هی سفت و محکم بغلم میکنه میگه نترسیااا هیچی نیست اصلا بگو ببینم چی شده؟ کی، چی گفته من پدرش رو در بیارم ^__^ و خب وقتی به آرامش میرسم و یهویی زندگی میفته رو غلتک دقیقا حس این رو دارم که مثل بچگیام که بابام منو میشوند رو پ, ...ادامه مطلب

  • به تقلید از شباهنگ جان ^__^

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  خو همین ب بسم اللّه! بگم که نگین نگفتم :دی این پستم خیلی طولانیه چون تقلید از شیخنا شباهنگه :)) پیشاپیش تسلیت میگم به کسایی که میخوان بخوننش ^__^ ١. سه شنبه : دکتر رفتن که مفصلا گفتم :)) 8 شبش نشسته بودم داشتم لواشک میخوردم که یهویی دیدم تلفن زنگ میزنه تو گوشم آهنگ میزنه :)) عمه ام هم داشت شینگن میدید :| دیگه به خودم سختی دادم پاسخگوی تلفن شدم :)) دیدم یه آقاییه صداش غریبه است! میگم شما؟ میگه کریمم :| بعد از اونجایی که ذهن بیماری دارم من ^__^ فورا این دیالوگ "+کریم؟ کدوم کریم؟ -کریم آق منگل" تو ذهن من پلی شد :)) انقد از خودم نیشگون گرفتم که از خنده ریسه نرم در زندگانی حتی رضا پسرخاله ام تو بچگی ازم نیشگون نگرفته بود :)) الهی اون دو تا انگشتش زخم شه :)) یکسره داشت منو اذیت میکرد :||| داشتم میگفتم معلوم شد بنده خدا همون آقای محبتی خودمونه :)) مسئول نظافت پله ها قرار بود بیاد خونه ما هم پنجره ها رو تمیز کنه زنگ زده بود ساعت رو هماهنگ کنه شبش هم قاطی بودم و بازم شکر :) خیلی خیلی شکر یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون مینویسم و اون بیداره :)) بله اون مخاطب پاشایی خدا, ...ادامه مطلب

  • اینم گویش تهرانی از نوع لوسش ^__^

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم دیدم خورشید خیلی لاتی گفته ^__^ گفتم روی لوس تهرانی ها رو هم من نشون بدم :)) این شما و این تهرانیای لوس :)) لازم به ذکره صدامو با موبوگرام عوض کردم ^__^   یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود!  یه عمو شاعری! رفت پیش کله گنده ی دزدا و بهش گفت عجیجم عجقم قربونت برم چه نازی فدات بشم الهی، کله گنده دزدا گفت ایییییش لباسای این شاعر رو ازش بگیرین و از جلو چشمم دور کنین! عمو شاعر بیچاره رو تو سرما ولش کردن به امون خدا. سگا افتادن دنبال عمو شاعر، عمو شاعر اومد سنگ برداره، پرت کنه سمت سگا تا سگا برن . ولی زمین یخ بسته بود و نتونست پس گفت اینا چه مردمای بی ادبیات و بی خانوادگی ای هستن سگا رو باز گذاشتن سنگا رو بستن کله گنده دزدا حرف عمو شاعر رو شنید و هرهر زد زیر خنده. بهش گفت عجقم پشیمونم از کاری که کردم یه چیزی بخواه قربونت بلم من. عمو شاعر گفت لازم نکرده بهم بگی عجقم قلبونت بلم لباسمو بده برم آدم به خیر بقیه امیدواره تو شر نرسون خیرت پیشکش عجیجم کله گنده ی دزدا دلش سوخت و گفت لباسشو با یه کم پول و یه لباس بهتر بهش بدین   دیگه سعدی نگفته ولی احتمالا بعدش هر دو بهم گ, ...ادامه مطلب

  • آی ام رفیق باز بات وری مغرور!

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  جدیدا وقتی که حس خوندن جوشن کبیر رو دارم وقت و حوصله پست دادن ندارم و وقتی حال پست دادن دارم اون حس خاص رو برای خوندن جوشن کبیر ندارم و این جوری میشه که بیشتر پستام با بسم اللّه الرحمن الرحیم شروع میشه :دی  هفته پیش یکی گفت میای با فلان گروه بریم راهیان نور؟! :)  در مقابل دیدگان حیرت زده جواب شنید نه مگه دیوانه ام بیام راهیان نور؟ البته با اون گروه خاص :| هر چی از اون اصرار که بیا بچه ها دلتنگتن از من لوس بازی در آوردن و نه گفتن :))  دیروزم رفته بودیم خونه ی همون دوست عمه ام که باهاش رفته بودم خرید  یکی از بچه های اون گروه پیام داد و شروع کردیم چت کردن :) گفت داریم میریم راهیان نور میای؟ گفتم نه :)) گفت حاج حسین یکتا هم میاد باهامونااا همچنان جوابم نه هستش و نه میمونه با یکتا خوش بگذره :)) آخه چرا؟  چون دیگه بچه ها رو دوست ندارم باهاشون دلم صاف نیست  ولی بچه ها دوستت دارن ولی دوست داشتن به حرف نیست به عمله قبول دارم ولی اشتباه میکنی  باشه قبول اشتباه میکنم فرزانه راست میگه من سخت گیرم ولی میدونی چیه؟  من رو آرزو و هانیه بد عادت کردن!  هانیه و مهدیه و فاطمه میخو, ...ادامه مطلب

  • وقتی من جوجه موش بودم ^_^

  • یا حَلیمدیدم همه دارن خاطره میگن گفتم منم بگم، فکر نکنید حافظه ام خراب شده! خاطره تلخ و شیرین خنده دار و گریه دار زیاد دارم ولی دوست دارم خاطره مرام معرفت قدیمی ترین و صمیمی ترین دوستم ثبت بشه توی وبلاگم یه دوست خیلی خوب و مهربون به اسم درسا ^_^ خوب یادمه که ما تو جشنی که قبل از شروع مدارس برای کلاس اولی ها میگیرن دوست شدیم نه فقط ما که پدر و مادرهامونم دوست شدن باهم :) از همون موقع باهم صمیمی شدیم و خیلی زود یگانه هم وارد جمع دوستانه ی ما شد و ‌شدیم سه تفنگ دار :دی البته سر کلاس چون تو نیمکتا دوتایی میشستیم و اصولا من و درسا دوستی مون قدیمی تر بود ما بغل دستی هم بودیم و یگانه پشت سر من مینشست اون سال من نتونستم زیاد مدرسه برم چون که یه روز سر کلاس حالم بد شد و برای بار 4 اُم مجبور شدن شانتم رو عوض کنن -_- خوب یادمه وقتی حالم بد شد چون از معلم و مدیر و... میترسیدم درسا عین یه ماده شیر! :دی که توله اش در معرض خطره کنارم وایستاده بود جیغ میزد سر معلم و ناظم و... نمیذاشت بیان نزدیکم چون میدید تا میان سمت من حالم بدتر میشه ¬_¬ خلاصه بابا و مامانم میان دنبالم و بلافاصله متوجه میشن باید ببرن, ...ادامه مطلب

  • گوگل دوستت دارم عشق ِ منی تو آخه :))

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  از وقتی اثاث کشی کردیم من خودم رو تیکه تیکه کردم بگم چه مدل فرشی بخوام خانواده متوجه منظورم نمیشدن :| آخر سر همون توضیحات رو با گوگل جان در میون گذاشتم سریع منظورمو فهمید ^‌_^ آخه چقدر فهم چقدر کمال :))  شماها هم یاد بگیرین اسم اون مدل فر‌‌شایی که یکسری مربع یک اندازه توی یه قاب مستطیلیه و توی هر مربع یه طرح جداست اسمش فرش خشتی ِ :)) نه فرش مربع مربعی قاب دار :))  التماس دعای فرج  در پناه حق باشید  یا مهدی,گوگل دوستت دارم,گوگل دوست دارم ...ادامه مطلب

  • مار از پونه بدش میاد در لونه اش سبز میشه

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  شنیدین میگن از هر چی بدت بیاد سرت میاد؟ من همیشه میترسیدم یه وقت تو مجازی با یه آشنا برخورد کنم و حرفی بزنم که نباید دیشب دقیقا این اتفاق افتاد نزدیک بود چه گندی هم بزنم :)) فقط میتونم بگم هنوز تو شوکم که چطوری نوه ی دختر خاله ی ناتنی مادربزرگم (دارین که چقد نسبت مون نزدیکه) من رو توی اینستا پیدا کرد با توجه به اینکه اسمم تو اینستا اسم خودم نیست :)) التماس دعای فرج در پناه حق باشید  یا مهدی ,مار از پونه بدش میاد انگلیسی,مار از پونه بدش میاد,مار از پونه,مار از پونه بدش مياد,مار از پونه بدش,مار از پونه بدش می اید,چرا مار از پونه بدش میاد,ایا مار از پونه بدش میاد,داستان مار از پونه بدش میاد,مار از پونه من از ...ادامه مطلب

  • بخدا من آدمم :))

  • بسم الله الرحمن الرحیم  این چند وقته خیلی اتفاقات خوب افتاد که همه اش با اما رقم خورد ^_^ ولی گفتم ننویسم کسی دلش نخواد یه وقت چند ماهی هست پا دردای وحشتناکی دارم :| کاشف به عمل اومد پا دردهام همزمان با شروع یکی از قرصای اعصابم بوده تا فهمیدم اخمالو شدم :)) زنگ زدم مطب دکتر با منشی دعوا :))))) دعوا میگم دعوا می شنویدها خلاصه اش شد اینکه بهم اول وقت، وقت داد :)) رفتم دکتر گفتم چی شده گفت این فقط همزمانی بوده و ربطی نداره و احتمالا التهاب مفصلی داری :/ ولی تا آزمایش ندی هیچی نمیشه بگم دیگه برام تست غربالگری و تست قند و چربی نوشت و گفت شنبه برام بیار امروز صبح رفتم آ, ...ادامه مطلب

  • دست و جیغ و هورا من سالمم فقط خیلی فقیرم خیلی :))

  • بسم اللّه الرحمن الرحیم  خوشحال ُ شاد ُ خندانم قدر ِ دنیا رو میدانم دست میزنم من پا می کوبم من شادانم ^_^ ذوقمرگما :) در حد بنز ذوق دارم D: شنبه با بچه های رگا رفتیم آبعلی کلی خوش گذروندیم ^_^ بعدش اومدیم تهران من بخاطر خستگی آبعلی و سفر قبلش کل یکشنبه رو خوابیدم تقریبا فقط رفتم چندتا خرید کوچولو کردم ^_^ و به زور اما رو آوردم خونه مون املت خوردیم صفا کردیم :) بعدش امروز من رفتم دکتر با کلی استرس که نکنه مریض باشم ‌خلاصه آزمایش رو دادم بهش :) گفت هیچیت نیست فقط فقیری خیلی فقیر و برای ثروتمند شدنم برام آمپول و قرص مکمل نوشت :)) باشد که ثروتمند شوم فردام دارم میرم ,دست و جیغ و هورا,دست و جیغ و هورای بلند,دست جیغ هورا,دانلود صدای دست و جیغ,صدای دست و جیغ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها