تولدش بود

ساخت وبلاگ
امسال میخواستم غافلگیرش کنم برای تولدش اما دقیقا چند روز بعد این تصمیم فهمیدم رابطه اش با یکی جدی شده و میخوادش پس بیخیالش شدم البته در ظاهر و در باطن واقعا دلم میخواست براش تولد بگیرم 
ولی وجود دختری که میگفت عاشقش شده کار درستی نبود حتی بخاطرش باهاش دعوا کردم که یهو گفت رفته باز باهاش صمیمی شدم چون میخواستم حمایتش کنم خوشحالش کنم نذارم باز فکر کنه همه ازش متنفرن هر چند که هر بار حیرت زده تر از قبل و عصبانی تر از قبل میگفت تو چرا عاشق منی من به هیچکس بد نکردم همه ازم متنفرن ولی تو اینجوری عاشق منی با اینکه تنها کسی بودی که بهت بدم کردم! و تنها جوابی که میشنید این بود بقیه که خوبیاتو ندیدن و جوابی نداشتم برای کدوم خوبیا! یادم نرفته خوبیاش ولی خب منطقا بخاطرشون نباید این حجم از علاقه در من باشه خیلی های دیگه همون ویژگی ها رو دارن و اگه بمیرن من برام مهم نیست
خیلی دلم گرفته که تولدش بود و نمیشد کنارش باشم نمیشد همون قدر که برای دوستام انرژی میذارم براش انرژی بذارم فقط بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم فقط تونستم پیامکی بگم تولدت مبارک و جواب بگیرم مرسی... دوست داشتم بهش بگم مثل خرسی به من نگو مرسی وقتی میگی مرسی و پشتش هیچ حسی نیست میشکنم هیچی نگو بذار فکر کنم نخوندی تا اینکه خوندی و سرد جواب دادی...
یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 127 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 12:53