نمیدونم بگم شب خوبی بود یا نه

دیشب هم غم شدید رو حس کردم هم خنده ی از ته دل هم هیجان رو هم سکون رو! 

ولی احتمالا باید بگم شب عالی ای بود چون خوب تموم شد و صبح خیلی خوبی رو شروع کردم :)

دیروز یکی از بچه محل ها گفت باشه هفته دیگه هم رو ببینیم و منم تصمیم گرفتم صبح برم دنبال کارای پاسپورتم و البته گواهینامه :| کارای گواهینامه من تموم شه خوشحال میشم

دکتر امروز بهم میگفت آموزشگاه قبلی نباید اذیتت میکرد و از اول باید میفرستادت بهار گفتم اونا خواستن من سرتقی کردم :) الانم به دکتر کمسیون گفتم سال دیگه میام تاییدیه رانندگی با ماشین عادی رو میگیرم :| هیچ جوره قابل قبول نیست محدودیت :)) 

بعدم مجددا فهمیدم باید برم از دکتر افضلی تشکر کنم برای جراحی چشمم چون تنها کسی بودم که بدون غلط گفتم علائم رو تابلو رو :| و جالبه دکتر کلا تایید میکرد میگفت مهم نیست :)) طرف نابینا هم بود تایید میکرد گمونم :)) 

دو تا هم خون آشام اومده بودن البته به جز من و اونجا بود که فهمیدم همچینم گروه خونی AB مثبت کم یاب نیستا چی میگن سه درصد مردم گروه خونی شون اینه؟ :)) 

حرف زیاده ولی الان موقع گفتنش نیست :) میخوام صبر کنم حرفام قطعی شه! 

اما دیشب یه نفر با حرفاش خیلی کمک کرد توی تصمیم گیریم اینم از برکات دولت #روحانی_متشکریم هست و بس :)))

التماس دعای عاقبت بخیری

التماس دعای فرج 

در پناه حق باشید 

یا مهدی