بسم اللّه الرحمن الرحیم
دیروز گفتم یه تنوعی بدم با آرمینه نرم بیرون :دی چون میخواست بره آرایشگاه و من اونجا کاری نداشتم بنابراین زنگ زدم به آرزو و با اوشون رفتیم کافی شاپ و خرید :)
امروزم خدا بخواد میخوام خودمو حبس کنم تو خونه :)) این چند روز خیلی بیرون بودم :| یکم خونه باشم با محیطش آشنا شم دوباره :)) و البته استراحت کنم واسه فردا که قراره از 6 صبح بیرون باشیم تا شب :|
دیروز تو گروه دوستانه ای که با آرمینه اینا داریم داشتم از تعلیم رانندگی میگفتم یکی از پسرا گفت من و امیر بودیم دیگه چرا رفتی کس دیگه بهت تعلیم بده :))
میگم مشکل اون مهری بود که باید 12 جلسه میخورد تو پرونده ام :| امیر گفت جور میکردیم :)) کلا نخواستن کم بیارن :|
این هیچی :| میگن برگشتنی شاید ماها نتونیم رانندگی کنیم تو و آرمینه باید رانندگی کنین :| یه حسی در من هست میگه فردا بخوابم نرم :)) اصلا من و چه به این کارا :))
دعا کنین فردا با این خل و چلا بخیر بگذره :دی
التماس دعای فرج
در پناه حق باشید
یا مهدی
یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 20 فروردين 1396 ساعت: 12:58