اَند دِ اِند!

ساخت وبلاگ
بسم اللّه الرحمن الرحیم 
دست دست دست، دست بزنین :)) بالاخره دندون پزشکی رفتن تموم شد یعنی فکر کنم دکتر شمس یه نفس راحتی کشید :)) 
این سری انقدرم بی حسیش قوی بود که حدود 4 ساعت و ربع کل سمت راست صورتم بی حس بود باور کنین داشتم میترسیدم :)) گفتم حساسیت داده بهم نصف صورتم رو فلج کرده :)) 
موقعی که رسیدم لپام گل انداخته بود و نفس نفس میزدم منشیش گفت راه رو دویدی؟ گفتم نه تو پله ها فقط :)) گفت با آسانسور می اومدی خب گفتم زشته گفت اتفاقا صبح وقتی سوار آسانسور شدم یکی دیگه ام سوار شد وقتی دید طبقه اول رو زدم یه نگاهی کرد سرش رو تکون داد :)) 
بعدشم که رفتم نشستم رو یونیت نزدیک بود کل یونیت چپه شه :)) حالا خوبه قبل من تعمیرکار داشت درستش میکرد مثلا :|
بعد دکمه اش گیر کرده بود داشتم کلا سر و ته میشدم :)) به دکتر میگم آقای دکتر امروز زنده برسم خونه شکر میکنم :)) 
التماس دعای فرج 
در پناه حق باشید 
یا مهدی 
یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 126 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 8:33