شکنجه ات کردن

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم
جوگیری من ُ عمه ام همچنان ادامه داره :| دیدیم اون روز دکور کل خونه رو عوض کردیم دکور اتاق مطالعه رو نه :| البته این بار بحث دکور نبود راستش بحث چیدن بود :دی و البته ریحانه هم کمک دست مون بود و کلی کار کرد :) منم عین خانوم بزرگا میگفتم این رو بذار اونجا اون رو بذار اون جا :)) ولی چون عادت به خواب عصرگاهی دارم خسته شدم حسابی :/ خلاصه کارا تموم شد و ریحانه جان رفت خونه شون و ما نشستیم استراحت عمه جان گفت دلم چایی میخواد چای که حاضر شد رفت بریزه چایی رو یهویی جیغش رفت هوا :/ با هول گفتم چی شد؟ گفت هیچی چشمم ندید آب جوش ریخت روم :)))) ظهرم مادربزرگم همون شصت بدشانسه اش رو گرفت پیچوند :| بهش میگم مراقب باش دیگه :دی نیفتی بمونی رو دستمون بعد بگن بر اثر شکنجه فوت شده :))) یه همچین برادرزاده ی به فکریم من :)))))
کم کم میریم که به محرم و مثلا عزاداری ها نزدیک شیم :| من امسال در راه رضای خدا! میخوام یه قمه بردارم هر کس طبل بزرگ داشت و آلودگی صوتی ایجاد میکرد طبلش رو پاره کنم :| والــــا خجالتم نمیکشن جلوی بیمارستان چنان طبلی میکوبن که سالمش سکته میکنه :|
ان شا لله که امسال عزاداری ها واقعی باشه نه اینکه طرف میره آرایشگاه! آرایش مخصوص محرم میکنه :| که بگه خیلی شاخ و خاصه :| و خیلی چیزای دیگه که باعث شدن اومدن محرم بیشتر من رو عصبانی کنه :| برای همینم امسال تصمیم گرفتم چشم بسته! و غریضی فاصله خونه مون تا جایی که خیلی میگن عزاداریش عزاداریه برم :دی
التماس دعای فرج
در پناه حق باشید
یا مهدی

یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 22:15