یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیمآقا یا خانوم معلم پیام خصوصی گذاشتن و پرسیدن که : انقد از این مدل پیاما داشتم تو این مدت :| که واقعا نمیدونم چی بگم :| تو دوران تحصیل رومون آزمایش میکردن هی کتاب تغییر میدادن :)) رسما موش آزمایشگاهی بودمالانم میخوان ازمون برای تحقیق استفاده کنن و قصد موعظه ندارن :|ولی چون هفته یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 6:16

یَا مَنْ لا یُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلا هُوَ دلم هوای تو را دارد ... خدا کند راست باشد که می گویند : " دل به دل راه دارد " + قول داده بودیم ما - بله یادم هست + پس برو - هنوز تلاش نکردیم ما + من خسته ام - تو بشین من جای هر دو میدوم + :) التماس دعای عاقبت به خیری  التماس دعای آرامش  التماس دعای فرج یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 104 تاريخ : شنبه 28 اسفند 1395 ساعت: 1:23

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 8:21

بسم اللّه الرحمن الرحیم  دیروز تولد عمه ام بود :) منم برای شاد کردنش اول صمیمی ترین دوستش رو با همسرش دعوت کردم وقتی بابام فهمید گفت کاش دعوتش نمیکردی نمیشه جلوش اونقدری راحت بود که میشه جلو دوستای راهنمایی و دبیرستانش راحت باشیم :)  دیگه زنگ زدم به بنده خدا خیلی رک گفتم که گفتن ما مدلی که میخوایم ج یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 2:21

یَا مَنْ یُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَ النَّهَار بهار داره میاد خیلی ها خوشحالن از تغییر فصل و نو شدن سال و دید و بازدید و مسافرت رفتن و... یه عده ام مثل من کنج خونه با چشمای اشکی و بینی قرمز شده و یه دستمال نشستن و هی فین میکنن :| حساسیت فصلی اجازه نداده من اون طوری که باید شاد شم از اومدن بهار! اما با ا یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 108 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 23:23

بسم اللّه الرحمن الرحیم  دست دست دست، دست بزنین :)) بالاخره دندون پزشکی رفتن تموم شد یعنی فکر کنم دکتر شمس یه نفس راحتی کشید :))  این سری انقدرم بی حسیش قوی بود که حدود 4 ساعت و ربع کل سمت راست صورتم بی حس بود باور کنین داشتم میترسیدم :)) گفتم حساسیت داده بهم نصف صورتم رو فلج کرده :))  موقعی که رسیدم لپام گل انداخته بود و نفس نفس میزدم منشیش گفت راه رو دویدی؟ گفتم نه تو پله ها فقط :)) گفت با آسانسور می اومدی خب گفتم زشته گفت اتفاقا صبح وقتی سوار آسانسور شدم یکی دیگه ام سوار شد وقتی دید طبقه اول رو زدم یه نگاهی کرد سرش رو تکون داد :))  بعدشم که رفتم نشستم رو یونیت نزدیک بود کل یونیت چپه شه :)) حالا خوبه قبل من تعمیرکار داشت درستش میکرد مثلا :| بعد دکمه اش گیر کرده بود داشتم کلا سر و ته میشدم :)) به دکتر میگم آقای دکتر امروز زنده برسم خونه شکر میکنم :))  التماس دعای فرج  در پناه حق باشید  یا مهدی  یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 127 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 8:33

بسم اللّه الرحمن الرحیم امروز به بابام گفتم انقد دلم میخواد فلان چیز رو بخرم ولی پول کافی لاموجود بخوام موجود شه باید یکسال تموم هیچ جا نرم هیچی نخورم و اینا :)) کلا ولخرجی ممنوع :( گفت به عنوان عیدی یا کادوی تولدت میخرم برات دوتا میخرم ست کنیم ^__^ چنان جیغی زدم که دیوار صوتی شکست :)) و تمام دادهای همسایه جبران شد چون بنده خدا از جیغ من نگران شده بود اومده بود ببینه خوبم؟ :))  اگه دیدین یه مدت نیست شدم بدونین از ذوق مرگی زیاد احتمالا سکته ای چیزی زدم روانه ی بیمارستان شدم ^__^  این خنگول جان رو ببینید ^__^ متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافت  به بابام م یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 115 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 8:33

یَا حَنَّان 1. کلینیک نور مطهری : [ :) ]  آقای دکتر : خب دیگه چشمات نمره اش صفر شده قرنیه هات شفاف و طبیعیه و دیگه مشکل چشمی نداری فقط مشکل سرتق بودن و زبون درازی داری (خیلی دکترمو دوست دارم زیاد برای همین که کل کل داریم و فوق العاده بامزه و مهربونه!) من : من که زبون دراز نبودم شما استادی کردین ^__^  2. سر کلاس آیین نامه [ :| ] : خانومه : کلاس فنی تون چطوره؟!  جمیع کلاس : خوبه ولی خیلی خشکه بعدم فکر کردن ما میخوایم مکانیکی بزنیم هر چیزی رو کلی توضیح میدن  یکی از دخترا : البته برای من خوب شده کلی با داییم کل داشتم ^__^ قیافه معلم : [ :)) ] قیافه غالب بچه ها : [ :| ] معلم رفت بین بچه ها درگیری لفظی شد [ :)) ] چون دختره که میگفت کل کرده خیلی سوال میپرسه نصف توضیحات تقصیر اونه دو تا از پسرا میخواستن برن که یهو من اعتراض کردم [ :دی ] من : نریدااا کلاس بدون شما قابل تحمل نیست واقعا کلاسش خیلی خشکه به دلقک نیاز داره و گرنه قابل تحمل نیست ^__^ کل کلاس : [ :)) ] دست شون درد نکنه موندن و انقد دلقکی کردن که آقاهه کلاس رو نیم ساعت زود تعطیل کرد :)) 3. کمسیون پزشکی : آقا دکتره در لباس انتظامی [ :| یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 0:17

بسم اللّه الرحمن الرحیم  باید اعتراف کنم واقعا درک نمیکردم این علافی که مترسک و زمر ازش مینالین چیه؟ مگه سربازی علافیه؟ امروز دیدم وااااااااای خدااااااا :| علافی که خوبه :| اصلا فحش به شعور و شخصیت آدمیزاده :)) امروز رفته بودم یه جایی بیمارستان :دی بعد یه سربازی رو مجبور کرده بودن وایسته کنار دستگاه نوبت دهی :||| هر کس می اومد تو بهش نوبت میداد :)) میخواستم بهش بگم خدا قوت :)) حالا این بنده خدا هیچی چون هر دو هزار سال یه بار یه راهنمایی ای هم میکرد ملت رو :))  یه سرباز دیگه رو گذاشته بودن یه جایی پشت باجه ها مسئول باجه ها برگه رو میدادن اون، اون کپی میگرفت میداد دست اونا :| :)) همون جا به عمه ام گفتم خدا رو شکر میکنم پسر نشدم مجبور نشدم چنین خفتی رو تحمل کنم :| :)) اینا واقعا دارن عمرشون رو حروم میکنن :| خدا به مسئولین یکم انصاف بده :| بی ربط نوشت 1: دیروز به بابام میگم میخوام یه روزه برم فلان شهر دیدن فلان بلاگر میگه تو یه روزه ات میشه یه قرنه :)) دم عیدی کلی کار داریم هیچ جا نمیری :| بی ربط نوشت 2 : به بابام میگم این مربیه رو دوست ندارم :| بی سواده :)) میگه چرا؟ میگم چون میگه تو سرع یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 93 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 0:17

بسم الله الرحمن الرحیمدیشب چون بابام زود اومد گفتم پایه ای فیلم ترسناک ببینیم؟ ^__^ بفرمود بلـــه :) فیلمش که فقط به درد این میخورد آدم از فحشایی که خیلی وقته استفاده نکرده استفاده کنه :)) ولی تا تهش دیدیم و بخاطر روحیه ی طنز خودمون کلی خندیدیم ولی واقعا بی سروته و مسخره و لوس بود :| الانم حسش نیست برم اسمش رو ببینم و بگم نبینید :دیصبح چون شب یکم دیر خوابیده بودم خسته بودم هنوز ولـــی لعنت به روح صدام بیاد کلاس داشتم 8 صبح امتحانم داشتم تازه :| خلاصه ریلکسانه رفتم سرکلاس :دی و با تاخیر رسیدم دیدم دارن تمرین حل میکنن :دی چون درس رو نبودم و خب فکر میکردم معلم گرامی یادشه امتحان داریم گفتم میشه بعد حل تمرینا اول رفع اشکال کنیم بعد امتحان بگیرین؟دیدم تا دهن باز کردم کل کلاس شروغ کردن بال بال زدنـــا :)) خوابالو بودم نفهمیدم میگن نگو :)) امـــا معلم گرامی گفت نمیگیره :)) همگی نفس عمیقی کشیدیم تا اینکه تمرینا تموم شد به نفر جلویی گفت دفترت رو بده ببینم یهو وحشی گفت برگه ها رو میز :| میخواستم از جام بلند شم بگم من که خوندم ولی خاک تو سر بی ثباتت :))خلاصه امتحان گرفت و من که خب مشکلی نداشتم تن یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 0:17

بسم اللّه الرحمن الرحیم  خب اون روزی که درباره کمسیون گفتم نگفتم که به بخش مغز و اعصابم پاسم دادن و اون پاسم داد به دکتر خودم :)) امروز بخاطر این رفته بودم دکتر بعد میگه تا سی تی اسکن و نوار مغزی نیاری نمیشه که بشه که تاییدیه بدم :| خواستم بگم خیلی لوسی دکتر آخه تو دیگه چرا؟ تو چرا عشقم؟ تو که میدونی من مغز ندارم :)) تو چرا نوار مغزی میخوای؟ حالا مغز از کجا بیارم؟ :( از دیدن دکترم هم کلی شاد شدم هم کلی غمگین شدم :( شاد چون خیلی دوستش دارم خیلی خیلی خیلی زیااااد از بابامم بیشتر دوستش دارم چون هم زندگیمو مدیونشم هم ماههه ناراحت چون پارکینسون گرفته انگاری :( خلاصه خوشحال میشم این کار کمسیون من کامل تموم بشه و بتونم برم امتحان شهرمو بدم :| همه اش استرس دارم بگن نمیتونی :))  امروز با صدای خنده ی دو تا خل و چل بیدار شدم! دو تا از دوستام که میدونستن حالم بده و اعصابم خرده صبح کله سحر :| اومده بودن خونه ما حریره بادام آورده بودن :)) چون برای آرامش اعصاب خوبه :)) بعدش کلی چرت و پرت گفتیم و خندیدیم :) فیلم دیدیم ^__^ بعدم رفتیم بیرون و پیش دکتر جانی :) الانم دوست جونیا مشغول کارای خودشونن فعلا یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 0:17

یَا قَوِیّا لا یَضْعُف اونایی که از بلاگفا من رو دنبال میکنن میدونن که خب یه زمانی عاشق مرتضی نامی بودم! هنوزم هستم [آیکون فرار] ولی واقعا ضربه های جبران ناپذیری زده به من کاری کرده که دیگه خودم رو نمیشناسم! من یه زمانی واقعا صبور بودم اگه کسی سعی میکرد رفتار ترحم انگیزی داشته باشه بخاطر مشکل پام انقد بهم نمیریختم که بی توجه به همه یه مسیر حدود دو کیلومتر رو همین جوری با گریه برم سمت خونه و در جواب سلام و احوال پرسی همسایه فقط سر تکون بدم و بخوام فرار کنم...  ولی امروز سر یه حرف یه ترحم بی جا دلم شکست خواستم جوابی بهش بدم که بره تو افق :)) ولی یادم افتاد به خودم قول دادم زبون درازی نکنم فقط گریه کردم بخاطر حرفا و رفتارا داغان شدم و در نهایت هم برام سوال شد اصلا چرا خلق شدم؟ واقعا چرا؟ دعا کنین بتونم دوباره خودمو پیدا کنم بشم اونی که بودم البته از نظر روحی :)) الان از سایر نظرا بخوام مثل قبل شه اول باید انقلاب کنم :))  التماس دعای فرج  در پناه حق باشید  یا مهدی یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 4:43

یا خَیْرَ النّاصِرینَ دیروز مجبور بودم باز برم همون جایی که اعصابم رو بهم ریخته بودن :) این بار تصمیم گرفتم نشنوم و نبینم حرفا و رفتارهای احمقانه ی افراد اون محل رو کلا راااحت باشم :) خیلی هم خوش گذشت بهم کلی خندیدیم ^__^ بعدش بابام که اومد دنبالم قرار بود بریم دکتر البته دکتر مهمی نبود برای همینم بابام گفت باشه هفته دیگه میریم الان میخوام برسونمت خونه :) گفتم باشه و خیلی خفن طور داشت میرفت که دیدیم ااا دارن چای میدن ترک باشی چای ببینی توقف نکنی از عجایبه :)) خدا قبول کنه ازشون بعد اون بابام برای اینکه نسوزم آروم رانندگی کرد تا خونه پیاده که شدم دیدم همچین گاز داد که معنیش فقط یه چیزه میخواد بره حال یکی رو بگیره رفتم تو خونه تا عمه رو دیدم میگم دعا کن بخیر بگذره بابا رفت حال گیری از سه حالتم خارج نیست یا امیرحسین یا شهرام یا داداش مهدی ^__^ باور نکرد هر چی گفتم مدل گاز دادنش بعد پیاده کردن من معنی حالگیری میداد :)) تا اینکه بابام با یه لبخند خاصی برگشت خونه گفتم ایول خوب حالشو گرفتیااا :))  عمه ام گفت این میگه رفته بودی حال یکی رو بگیری :| گفت راست میگه رفته بودم حال امیرحسین رو بگیرم یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 4:43

بسم اللّه الرحمن الرحیم  اگه مردم بدانید بر اثر حرص و جوش و سکته قلبی بوده :| توضیحات بیشتری نمیتونم بدم فقط میتونم بگم خون جلو چشمام رو گرفته :)) برای اولین بار دوست دارم میتونستم طی الأرض کنم صرفا جهت قتل یه نفر ^__^ بعلاوه بدانید به شدت دوست دارم اونی رو که میگه من بخاطر کوتاهی تاندون پام باید با ماشین اتوماتیک رانندگی کنم با گیوتین گردن بزنم :)) یه عمر با ماشین دنده ای بدون گواهی نامه رانندگی کردیم حالا میگن باید بری با ماشین اتوماتیک گواهینامه بگیری و تو گواهینامه ات قید شه ماشین اتوماتیک حق داری برونی :| ببعیا به غیر اینا چشم پزشکیم که ساعت 10 صبح وقت بده پزشک نیست که کله پزه مخل آسایشه :| التماس دعای آرامش التماس دعای فرج  در پناه حق باشید  یا مهدی  یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 4:43

"مادر" اگر کاری کند  اهل خانه هم یاد میگیرند  مثلا اگر "شهید" شود... +  راست گفته اند مادر که نباشد نظم خانه بهم میریزد... علی در نجف! حسن در بقیع!  حسین در کربلا!  زینب در دمشق!  و مهدی فاطمه را نمیدانم... + ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت باد. یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 4:43

یَا سَامِع وقتی بچه بودم یکی ازم پرسید خدای تو چه شکلیه؟ سریع جواب دادم شکل بابامه! برای یه بچه شاید حرف عجیبی نباشه و بگن بخاطر اینکه باباش رو قدرتمندترین آدم دنیا میدونه خداش هم شبیه باباشه ^_^ اما الانم که بزرگ شدم میگم خدا شبیه یک پدر معقوله و خب معقول تر از بابام ندیدم پس خدا برای من شبیه بابامه!  البته خیلی مهربون تر، خیلی به فکرتر، خیلی باحال تر و عشق تر و شیطون تر و بامزه تر! (درباره اینا توضیح میدم در ادامه) و البته گاهی خیلی سخت گیرتر و پیچیده تر و غیر قابل فهم و درک تر!  من هر وقت زندگی بهم خیلی فشار میاره برای دلداری خودم اینجوری فکر میکنم که خب مگه نمیگم خدا شبیه بابامه؟ پس لابد مثل بابام حواسش نیست به اینکه داره منو تو بغلش میچلونه :)) بچه بودم واقعا بابام گاهی خیلی سفت بغلم میکرد قشنگ آب لمبو شده می اومدم بیرون ^__^ حالا که بزرگ شدم خدا این کار رو میکنه هی سفت و محکم بغلم میکنه میگه نترسیااا هیچی نیست اصلا بگو ببینم چی شده؟ کی، چی گفته من پدرش رو در بیارم ^__^ و خب وقتی به آرامش میرسم و یهویی زندگی میفته رو غلتک دقیقا حس این رو دارم که مثل بچگیام که بابام منو میشوند رو پ یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 18:33

یَا مُهَوِّنُ الان حس قهرمان ها رو دارم :) به دلیل اینکه زیرا دیروز به صرف کله پاچه رفتم دندانپزشکی ^__^ بعد اولین چیز به دکتر میگم آقای شمس من بشدت لثه هام قلقلکین اگه یکم اثر بی حسی بره قلقلکم میگیره واکنش دادم بدونین درد نیست :دی نترسین و به کارتون ادامه بدین بعلاوه من فکم چند باری در اومده :| گفت خوبه پس هم میخندیم هم با یه مشت فکت جا میفته :)) خلاصه اش از ساعت 9 تا 10:20 زیر دست دکتر بودم و توی یه روز سه تا دندون 5 و 6 و 7 پایین سمت چپ رو خالی کرد و باز پر کرد و خراب کاری دکتری که 7 سال پیش رفته بودم رو درست کرد :دی  انقد ازش موتشکرم که حسابی وقت گذاشت و دندونم رو با حوصله درست کرد کار به عصب کشی و جراحی لثه نرسید :) قبلش رفته بودم پیش یه دکتر داعشی :)) به من گفته بود که دندون 6اُم نیاز به جراحی لثه و عصب کشی داره چون نمیخواست وقت بذاره :|  خلاصه دندونام رو درست کرد خیلی هم خوب و بی دردسر کلی هم سر به سرم گذاشت :دی در مورد اخلاقم و... :| بعدم با خنده میگفت شیطونی کردی هی دهنت رو بستی مجبور شدم (اسمشو یادم رفت) بذارم که نتونی ببندی دهنتو الان نمیتونی حرف بزنی هر چی بخوام میگم :)))) یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 18:33

بسم اللّه الرحمن الرحیم  دیروز ما به جای اینکه بریم راهپیمایی :دی رفتیم بهشت زهرا سرخاک مادربزرگم :( بعد قرار بود خیرات پخش کنیم :) یه دیس حلوا و یه دیس خرما... وقتی رسیدیم قطعه 14 عمه جان دیس حلوا رو برداشت من دیس خرما رو راه افتادیم سمت قبرمادربزرگم که البته فقط قبر اوشون نیست یه جورایی برای خودش مقبره خانوادگیه :)) اینجا اول قبر عموی خدا بیامرزم بود بعد چون مادربزرگ پدربزرگم دوست داشتن پیش عموم دفن بشن و همیشه دعوا داشتن کی اول بمیره تا بره طبقه دوم قبر عموی من وقتی پدر بزرگم فوت شد پدرم داد قبرش رو سه طبقه کردن که کلا همه باهم باشن بهش میگم اون قبر بغلیا رو هم میخریدی همه باهم باشیم :)) داشتم میگفتم وقتی رسیدیم سر خاک مادربزرگم عمه ام یهو زد زیر گریه :( دیدم ااا الان سینی حلوا رو میندازه کلی زحمت من و مصی از بین میره :| دیس رو ازش گرفتم و با وجود اینکه هر دو تا دستم پر بود بغلش کردم بهش میگم گریه نکن عمه، مامانی و بابایی اذیت میشن میگه نمیتونم بعد دیدم ااا دارم گرم میشم (خیلی سرد بود خدایی من با وجود پالتو یخ زدم :|) یهو گفتم باشه گریه کن دارم گرم میشم :)) یهو خندید گفت خدا بگم چکا یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 18:33

بسم اللّه الرحمن الرحیم  جالبه فاطمیه شروع شده تلویزیون طنز پخش میکنه! ایام فاطمیه رو تسلیت میگم...  بعداً نوشت : جالبه تا امروز در اشتباه بودم درباره علت اینکه دو روز رو تاریخ شهادت حضرت فاطمه نوشتن توی تقویم! :| نمیدونم کی بهم گفته بود اولی اعتقاد سنی هاست :| تازه با سوال گمنام عزیز متوجه اشتباهم شدم ^__^ من برم تو افق با اجازه :))  التماس دعای فرج در پناه حق باشید  یا مهدی یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 18:33

بسم اللّه الرحمن الرحیم  اصولا برای من فرقی نمیکنه تو چه زمینه ای باشه اگه دکتر خانوم باشه خیلی راحت ترم ولی چه کنم که دندان پزشک خانوم که کارش عالی باشه کم هست و دو هزار سال یک بارم وقت میدن و وضعیت دندون من اورژانسی شده بود برای همین به غیر از بخش عصب کشی که عشق جان، نفس جان، مهربون ترین دندون پزشک دنیا اصلا ^__^ دکتر نازنین زرگر که بنا بر بند پ بسیار زودتر بهم وقت داد و برام دندونم رو عصب کشی کرد بقیه اش رو مجبورم برم پیش دندان پزشک آقا :| اولش یکم ناراحت بودم ولی ولی انقد که این دکتر جانی خوبه هم اخلاقش هم کارش که خیلی هم راضیم ^__^ اصلا جدیدا به پاسداران علاقمند شدم :)) چون مطب هر دو نفرشون اونجاست تازه نزدیک مطب دکتر زرگر یه کافی شاپ خیلی عالی هست ^__^ شده پاتوق :) امروزم دکتر جانی در یک حرکت غیر منتظره سه تا دندونم رو باهم درست کرد ^__^ لامصب دهن نیست که محل فساده :)) 8 تا دندونم خراب شدن به علت استفاده نکردن از نخ دندان :| به دکتر میگم بهم گفتن دندون عقلامم باید بکشم و حتی شاید جراحی کنم گفت نگران نباش خیلی هم خوبن دندون عقلات :)) خلاصه که از نگرانی برهیدم :دی بعدم خیلی خوبه که یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/...
ما را در سایت یک عدد جسد ِ جوگیر می باشم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4i-am-a-muslim-girla بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 18:33